امامت و اتمام نعمت
خداوند متعال در ماجراى تغيير قبله مىفرمايد: تغيير قبله براى اين است كه در آينده نعمت خود را بر شما تمام كنم؛ يعنى استقلال شما و توجه مسلمانان به كعبه، زمينهى اتمام نعمت در آينده است؛ «لأتمّ نعمتى». اين ماجرا در سال دوم هجرى در مدينه واقع شد.
در سال هشتم هجرى نيز خداوند به مناسبت فتح مكه مىفرمايد: «و يتمّ نعمته عليك»؛(654)يعنى اين پيروزى براى اين است كه خداوند در آينده نعمت خود را براى شما تمام خواهد كرد. در هر دو آيه «اتمام نعمت» به صيغهى مضارع بيان شده است كه نشانهى حدوث آن در آينده است، ولى هنگام بازگشت از حجة الوداع در سال دهم هجرى و بعد از معرفىِ على بن ابى طالب به جانشينى پيامبر در غديرخم، اين آيه نازل مىشود: «أليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى»؛ يعنى امروز نعمت خودم را بر شما تمام كردم.
قابل تأمل است كه خداوند رويكرد مردم به كعبه را قدم نخستين براى اتمام نعمت، و فتح مكه را قدم ديگر و تعيين و معرفى رهبر را، آخرين قدم در اتمام نعمت بيان مىكند. از اين رو، در دو مرحلهى نخستين كه زمينهساز نعمت است، به صورت فعل مضارع «أتمّ» و «يتمّ» بيان مىكند، ولى در حادثهى غدير با واژهى «أتممت» فعل ماضى بيان مىكند.
گفتنى است كه در تغيير و تعيين قبله و همچنين در تعيين رهبر، تذكر مىدهد كه: «لا تخشوهم و اخشونى»، چون در هر دو، احتمال مقاومت، مقابله، بهانهگيرى و شايعهپراكنى از سوى ديگران مىرود.(655)
- تبيين ولايت در غدير خم
«يا أيّها الرّسول بلّغ ما أنزل إليك من ربّك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه يعصمك من النّاس»(656)
با توجه به دو نكتهى اساسى، مقصود آيهى شريفه روشن مىشود:
1 - دستورى در اين آيه به پيامبر داده شده است كه پيام تازهاى را به مردم ابلاغ كند و در صورت عدم تبليغ آن، تمامى زحمات هدر مىرود.
2 - وعدهاى كه خداوند به پيامبر داده است كه او را از خطراتى كه در ابلاغ اين امر تهديد مىكند، نگهدارى كند.
سؤال: باتوجه به اين كه اين آيه در اواخر عمر پيامبر نازل شده، چه مطلب مهمى است كه خداوند پيامبرش را مأمور تبليغ آن مىكند؟
الف - آن امر مهم مربوط به توحيد و نبوت و معاد نيست، چون اين اصول در اوايل بعثت براى مردم بيان شده است و نيازى به اين همه تأكيد نداشت.
ب - آن امر مهم مربوط به احكام فرعى مانند نماز و روزه و حج و جهاد نيز نيست، چون در طول 23 سال، پيامبر همهى آنها را بيان كرده بود و از بيان آنها ترسى از مردم نداشت.
ج - پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله ترسى از يهوديان و منافقان در آن زمان نداشت. زيرا در زمان نزول آيه، آنان قدرتى نداشتند كه پيامبر بترسد.
د - پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله ترس از جان خود نداشت. زيرا عمرش را در مبارزه با بتپرستان و تحمّل انواع شكنجهها از ناحيهى مخالفان در جنگها سپرى كرد.
ه - قرآن، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله را از اين نوع ترسها مصون و محفوظ داشت. زيرا فرمود: «الّذين يبلّغون رسالات اللّه و يخشونه و لا يخشون أحداً الاّ اللّه».(657)
پس، آن امر مهم مربوط به هجدهم ذيحجهى سال دهم هجرى در حجة الوداع است كه امامت حضرت علىصلى الله عليه وآله از ناحيهى خداوند به مردم ابلاغ شد. زيرا از سويى روايات شيعه و سنّى آن را بيان مىكند و از سوى ديگر، اين امر مهم مربوط به رسالت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است؛ «يا أيّها الرّسول».(658)
نصب امام و تبليغ رسالت
«فإذا فرغت فانصب»(659)
آيهى شريفه، خطاب به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و نتيجهى آيات قبل است؛ يعنى حالا كه تو شرح صدر پيدا كردى و تو را بلندآوازه كرديم و بار گران را از دوش تو برداشتيم، پس چون از واجب فراغت پيدا كردى، در عبادت و دعا بكوش و خود را به رنج انداز.
امام باقرعليه السلام مىفرمايد: «فإذا فرغت من الصّلوة المكتوبة فانصب إلى ربّك فى الدّعاء و ارغب إليه فى المسئلة».
زمخشرى مىگويد: از جمله بدعتهااين است كه بعضى از رافضيان «فانصب» را به كسر صاد خوانده؛ يعنى على را بر خلافت منصوب گردان. اگر اين طور خواندن رافضى روا باشد، صحيح است كه ناصبى آن را همين طور بخواند و بگويد؛ يعنى ناصبى بودن را كه بغض و عداوت علىعليه السلام است در ميان مردم بگذار.
مرحوم فيض كاشانى پس از نقل كلام زمخشرى مىگويد: نصب امام و خليفه بعد از تبليغ رسالت يا پس از فراغ از عبادت، امرى معقول، بلكه واجب است تا مردم بعد از آن حضرت در حيرت و ضلالت واقع نشوند، اما بغض و عداوت على چطور معقول است كه بر تبليغ رسالت يا عبادت مترتب شود، با اين كه كتب عامه مملوّ از ذكر محبت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نسبت به علىعليه السلام است و اظهار فضيلت آن حضرت براى مردم است و اين كه محبت على ايمان، و بغض او كفر است.
آرى! بنگريد به اين فردى كه ملقّب به «جار اللّه» است، چگونه چشم او به دليل تعصب كور گشته است؛ «انظروا الى هذا الملقّب بجار اللّه العلامة، كيف أعمى اللّه بصيرته بغشاوة حميّة التّعصّب».(660)
نظرات شما عزیزان: